مطالعات منطقه

دوست همه کس، دوست هیچ کس نیست

تحلیل استراتژی روسیه در خاورمیانه ، کاری از دانشگاه دفاع ملی آمریکا

از زمان روسیه تزاری تا اتحاد جماهیر شوروی و بعد روسیه امروزی همیشه متفکران ایرانی در حال تحلیل و شناخت این همسایه شمالی بوده اند.در باور مردم ایران ، روسیه مظهر بی اعتمادی است.هرچه این رفتار روسیه در روابط بین الملل به عنوان یک استراتژی مبتنی بر منافع ملی مطلق قابل تعریف است ولی در جوامع اجتماعی بعنوان یک خصلت زشت در نظر گرفته می شود.دانشگاه دفاع ملی آمریکا در نشریه داخلی خود با نام PRISM به تحلیل این استراتژی روسیه در منطقه خاورمیانه پرداخته است که خواندن آن با توجه به شرایط بین المللی حال حاضر خارج از لطف نیست. لازم به یادآوری است که وب سایت مدرن وار با توجه به رویکرد خود مبنی بر گرد آوری و ترجمه تحلیل های مراکز مطرح جهانی و به دلیل رعایت اصل امانت داری مجبور به درج عباراتی است که این امر مطلقا به منزله تایید نظر نویسنده نمی باشد.

از آغاز بهار عربی، روسیه به دنبال احیای مجدد روابط و ایجاد نفوذ در سوریه، ترکیه، لیبی، اسرائیل و خاورمیانه بوده است. نفوذ روسیه بر منافع ایالات متحده در منطقه فشار وارد می کند. در محیط امنیتی و پیچیده امروز ، ایالات متحده در خاورمیانه توسط منابع موجود و جامعه آمریکایی که از تلاش‌های نظامی در منطقه خسته شده‌اند، محدود شده است. آمریکا  انتخاب های دشواری دارد و باید تلاش ها را در اولویت قرار دهد. این مقاله به تحلیل استراتژی روسیه در منطقه و روش ها، ابزارها، اهداف و مدل‌های ریسک روسیه می‌پردازد و برای آن دسته از استراتژی روسیه که ایالات متحده می‌تواند از آن بهره‌برداری کند، تحلیل ارائه می دهد.

در تجزیه و تحلیل استراتژی ملی یا نظامی، نویسندگان نظامی تمایل دارند به مدلی که توسط Arthur Lykke رایج شده است، اشاره کنند که ، مؤلفه ها در یک معادله می توانند برای «تدوین هر نوع استراتژی – نظامی، سیاسی، اقتصادی و غیره» کاربرد داشته باشند.  معادله این است؛ «استراتژی برابر است با اهداف (اهدافی که فرد برای رسیدن به آنها تلاش می‌کند) به علاوه راه‌ها (روش‌های عمل) به علاوه ابزارها (ابزارهایی که می‌توان به وسیله آنها به هدفی دست یافت). او در کاربرد این مفهوم به طور خاص در استراتژی نظامی اینطور توضیح داد که :

اهداف را می توان به عنوان اهداف نظامی بیان کرد. راه ها در اصل  روش های عملی طراحی شده برای دستیابی به هدف نظامی  هستند که  مفاهیم استراتژیک نظامی نامیده می شود. منظور از ابزار، منابع نظامی (نیروی انسانی، مواد، پول، نیرو، تدارکات و غیره) است که برای انجام مأموریت مورد نیاز است.

سهم قطعی در توصیف Arthur Lykke از استراتژی، افزودن یک قیاس و مفهوم ریسک بود. او تصور می کرد که استراتژی ملی می تواند به طور ایمن توسط استراتژی نظامی پشتیبانی شود – یک  سه پایه که بر اهداف، مفاهیم و منابع نظامی  استوار است – اما در صورتی که این پابه ها  در تعادل باقی بمانند.

تصویر اصلی Arthur Lykke از استراتژی _ Military Review 69, no.5 1989

اگر منابع نظامی با مفاهیم راهبردی سازگار نباشد یا تعهدات با قابلیت های نظامی مطابقت نداشته باشد، ممکن است دچار مشکل شویم. زاویه شیب نشان دهنده ریسک است که بیشتر به عنوان احتمال از دست دادن یا آسیب یا عدم دستیابی به یک هدف تعریف می شود.

ناظران اعتقاد دارند که روسیه در حال توسعه شکل تهاجمی تر از استراتژی امنیت ملی است که شامل استفاده از جنگ ترکیبی است. روسیه تلاش می کند از طبقه بندی اقدامات خود به عنوان درگیری مسلحانه در شکل حقوقی و سیاسی خود اجتناب کند و همچنان اراده خود را از طریق استفاده ترکیبی از ابزار ملی بر دشمنان خود تحمیل کند.  Katri Pynuniemi اینطور اضافه میکند که :

استراتژی امنیت ملی روسیه با ترکیب مفاهیم «رویکرد نامتقارن» و «بازدارندگی استراتژیک» برای ایجاد یک مفهوم تهاجمی‌تر از دفاع ملی که هدف آن «ایجاد فرصت» برای روسیه میباشد، در حال تکامل است.

با این حال، دیگران به محدودیت های قدرت روسیه توجه می کنند. فرییر (Maria Raquel Freire ) و هلر (Regina Heller) اینطور اظهار می کنند که «موفقیت روسیه در ایجاد فرصت از طریق سیاست قدرت ، به شدت به ترکیبی از شرایط مطلوب و توانایی محدود کردن هزینه ها بستگی دارد، که نشان از محدودیت های روسیه در شکل دهی مستقل سیاست بین المللی است. Becca Wasser تا حد زیادی با این نظر موافق است و بیان می کند که:

استراتژی روسیه در خاورمیانه بیشتر به فرصت های ایجاد شده توسط بازیگران دیگر متکی است. او همچنین ادعا می‌کند که سیاست خارجی روسیه ماهیت معاملاتی و غیرایدئولوژیکی دارد، که به آن اجازه می‌دهد با همه بازیگران، حتی آن‌هایی که به طور مستقیم در رقابت با هم هستن ، تعامل داشته باشد.

افزایش ثبات و جلوگیری از خلاء قدرت، فرصت‌هایی را که روسیه می‌تواند از آنها بهره‌برداری کند کاهش می‌دهد و روسیه را مجبور می‌کند تا از منابع بیشتری برای رسیدن به اهداف منطقه‌ای خود استفاده کند.

روسیه با تکیه بر روش های مداخلات هدفمند دیپلماتیک، اقتصادی و نظامی محدود جهت بهره برداری از فرصت ها و کسب نفوذ، تنها با استفاده از ابزارها و منابع کم خود توانسته است به اهداف ملی خود در خاورمیانه دست یابد. افزایش نفوذ روسیه، به ویژه از طریق فروش نظامی، در بین متحدین آمریکا در منطقه دنبال میشود. افزایش ثبات و جلوگیری از خلاء قدرت، فرصت‌هایی را که روسیه می‌تواند از آنها بهره‌برداری کند کاهش می‌دهد و روسیه را مجبور می‌کند تا از منابع بیشتری برای رسیدن به اهداف منطقه‌ای خود استفاده کند. علاوه بر این، طولانی شدن جنگ داخلی سوریه و هزینه های بالای بازسازی می تواند به افزایش منابع نیاز داشته باشد و باعث عدم تعادل در استراتژی روسیه شود.

 

منافع ایالات متحده در خاورمیانه

ایالات متحده به دنبال خاورمیانه ای است که پناهگاه امن یا بستری برای پرورش تروریست های جهادی و  تحت سلطه هیچ قدرت متخاصم با ایالات متحده نباشد و به ثبات بازار جهانی انرژی کمک کند.

منافع حیاتی ایالات متحده در خاورمیانه را می توان در طول استراتژی امنیت ملی ایالات متحده (NSS) در سال 2017 شناخت. حفاظت از مردم و میهن آمریکا و حفظ صلح از طریق قدرت سخت  که شامل شکست سازمان‌های تروریستی-فراملی می‌شود. ایالات متحده ثبات خاورمیانه را به عنوان ابزاری برای جلوگیری از دسترسی ایران، تروریست‌ها و دیگر بازیگران بدخواه به منابع مالی ،تسلیحات یا نفوذ ترویج خواهد کرد. آمریکا همچنین به دنبال این است که ایران را از همه مسیرها برای دستیابی به سلاح هسته ای محروم و نفوذ بدخواهانه ایران را خنثی کند.

در استراتژی دفاع ملی 2018 ایالات متحده (NDS) که منافع ملی آمریکا را بر اساس محیط امنیتی جهانی که هر لحظه به پیچیدگی و ناپایداری آن افزوده میشود،  تصحیح می کند اینطور نگاشته شده است که چالش اصلی برای رفاه و امنیت ایالات متحده، ظهور مجدد رقابت های طولانی مدت و استراتژیک توسط چین و روسیه است .روسیه به دنبال حق وتو در کشورهای پیرامونی خود از نظر تصمیمات دولتی، اقتصادی و دیپلماتیک آنها برای درهم شکستن سازمان پیمان آتلانتیک شمالی و تغییر ساختارهای امنیتی و اقتصادی اروپا و خاورمیانه به نفع خوداست.

 

منافع روسیه در خاورمیانه

منافع ملی روسیه که در NSS 2015 به تفصیل شرح داده شده است را می توان در شش مورد خلاصه کرد:

  • تقویت بنیه دفاعی کشور
  • تضمین ثبات سیاسی و اجتماعی
  • ارتقای سطح زندگی، حفظ و توسعه فرهنگ
  • بهبود اقتصاد
  • تقویت جایگاه روسیه به عنوان یک قدرت پیشرو جهانی

در خاورمیانه، منافع ملی روسیه شامل حفظ ثبات رژیم و مقابله با تروریسم افراطی است.تهدید تروریسم و افراط گرایی اسلامی برای میهن روسیه به دلیل این دیدگاه است که ، فرهنگ های خارجی بی کیفیت چه افراط گرایی و چه غربی ارزش های سنتی روسیه را تهدید می کنند.

مفاهیم سیاست خارجی روسیه در سال 2016، تمایل روسیه برای ثبات در منطقه را تکرار می کند و توجیهی برای مداخله در سوریه و لیبی به بهانه ضد تروریسم ارائه می دهد؛روسیه به مشارکت در ثبات وضعیت خاورمیانه و شمال آفریقا و حمایت از آن ادامه خواهد داد. تلاش‌های جمعی با هدف خنثی کردن تهدیدات ناشی از گروه‌های تروریستی بین‌المللی و حل و فصل سیاسی و دیپلماتیک مناقشات در کشورهای منطقه را با احترام به حاکمیت و تمامیت ارضی و حق تعیین سرنوشت بدون مداخله خارجی ترویج می‌کند. روسیه علاوه بر حضور نظامی خود در سوریه، اخیراً روابط دیپلماتیک و تجاری را با دولت ها و طرف های مختلف در سراسر خاورمیانه برقرار و  احیا کرده است.

استراتژی امنیت ملی روسیه، ایالات متحده و متحدانش را به دلیل تمایل به حفظ سلطه در امور جهانی در مخالفت با سیاست خارجی مستقل روسیه ترسیم می کند. روسیه می‌خواهد در داخل کشور به‌عنوان واسطه‌ای معتبر (یا به قول پوتین آتش نشان) در میان قدرت‌های جهانی دیده شده و همچنین اهمیت خود را در حل مسائل بین‌المللی و درگیری‌های نظامی نشان دهد. روسیه در حالی که وضعیت خود به عنوان یک قدرت جهانی پیشرو را تثبیت می‌کند، در تلاش است تا از هر راه ای که ممکن است نفوذ خود را افزایش دهد. روسیه با توجه به استقرار در سوریه و همچنین استقرار ناوهای هواپیمابر و رزمایش های دریایی در مقیاس بزرگ در شرق مدیترانه، به وضوح توانایی نمایش قدرت نظامی، فراتر از مرزهای خود را ارزشمند می داند. بررسی فعالیت‌های روسیه در خاورمیانه راه‌ها و ابزارهایی را که روسیه برای دستیابی به این اهداف در منطقه به کار می‌گیرد، روشن می‌کند.

استراتژی روسیه در سوریه و ترکیه

با گسترش بهار عربی در سراسر خاورمیانه در اواخر سال 2010 وبا شروع جنگ داخلی در سوریه، منافع استراتژیک مهم روسیه در سوریه شروع به همگرایی کردند و ثبات منطقه در صدر فهرست قرار گرفت. رژیم‌های تونس و مصر سقوط کردند، ایران از انقلاب سبز جان سالم به در برده بود و ترکیه از سرنگونی رژیم اسد با حمایت سیاسی ایالات متحده و اروپا حمایت می کرد. روسیه نمی توانست اجازه دهد آخرین متحد قوی خود در منطقه سرنگون شود. همچنین باید دسترسی به بندر طرطوس و پایگاه هوایی حمیمیم در فرودگاه باسل الاسد را حفظ کند که امکان اعمال قدرت روسیه در مناطق مدیترانه و خاورمیانه پا برجا باشد. روسیه همچنین دارای منافع اقتصادی در سوریه از جمله نفت و گاز طبیعی، فروش تسلیحات و تجارت دیگر بود. با پیشرفت جنگ داخلی سوریه، گروه‌های مخالف ، گروه‌های وابسته به القاعده و دولت اسلامی در عراق و سوریه (داعش) قوی‌تر شدند و سازمان‌های افراطی خشونت‌طلب اسلامی (VEOs) را در منطقه و روسیه تقویت کردند. سوریه همچنین به فرصتی برای روسیه تبدیل شد تا موقعیت ابرقدرتی خود را ارتقا دهد، نفوذ مسلط غرب در منطقه را تضعیف و به سمت نظم جهانی چند قطبی حرکت کند.

از نگاهی دیگر با شروع جنگ داخلی سوریه، فرصتی برای روسیه به وجود آمد تا از ابزار دیپلماتیک قدرت ملی خود برای پیشبرد منافع خود استفاده کند. استفاده رژیم سوریه از گاز سارین علیه مخالفان در 21 اوت 2013، بحرانی را آغاز کرد که در آن ایالات متحده با اکراه آماده انجام حملات تنبیهی علیه رژیم اسد شد و احتمال سقوط متحد روسیه و افزایش قدرت گروه‌های اسلام‌گرا را افزایش داد.روسیه بواسطه جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا در 9 سپتامبر، در عرض چند ساعت شروع به مذاکره برای پایان دادن به بحران کرد و در 14 سپتامبر با ایالات متحده یک توافق چارچوبی را برای حذف تمام تسلیحات شیمیایی سوریه تضمین نمود. روسیه بدون صرف منابع ، شریک خود در دمشق را از حملات نظامی و فشارهای بین المللی ایمن کرد و به عنوان بازیگری ، با نفوذ سیاسی قابل توجه در خاورمیانه پا به صحنه جهانی گذاشت.

با ادامه جنگ داخلی، روسیه با مداخله نظامی مستقیم قمار کرد و حملات هوایی را در حمص و حماه در 30 سپتامبر 2015 آغاز کرد. روسیه حداقل از سال 2012 به رژیم سوریه تسلیحات برای مبارزه با مخالفان اعطا کرده بود  و احتمالاً از اوایل سال 2013 شروع به بکارگیری شرکت های نظامی خصوصی (PMC) برای بازپس گیری زیرساخت های نفت و گاز کرد.

ایالات متحده در اکتبر 2014 گروه Combined Joint Task Force Operation Inherent Resolve (CJTF-OIR) را تأسیس کرد، اما در 16 سپتامبر 2015، فرماندهی مرکزی ایالات متحده در مقابل کنگره شهادت داد که تنها چهار تا پنج جنگجوی سوری آموزش دیده در سوریه باقی مانده اند. مبارزه با داعش توسط پنتاگون به سرعت مسیر خود را تغییر داد و استراتژی حمایت از کردها را دنبال و از نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) که در 11 اکتبر تشکیل شد، حمایت کرد. روسیه ممکن است موقعیت ضعیف واشنگتن را نه تنها فرصتی برای ورود به مناقشه با مخالفت اندک ، بلکه برای تشکیل ائتلافی با غرب برای مبارزه با تروریسم، همانطور که توسط رئیس جمهور ولادیمیر پوتین و مقامات روسی حمایت می شد، تلقی کرده باشد. موفقیت نظامی روسیه در الحاق کریمه احتمالاً به روسیه اعتماد به توانایی‌های نظامی خود را بالا برد و مداخله را تشویق کرد.

مداخله مستقیم روسیه تنها با هزینه اندکی ، به تغییر میدان جنگ کمک کرد. روسیه مشاورانی را در زمین مستقر کرد و حملات هوایی انجام داد. در حالی که اعداد دقیق مشخص نیست، روسیه ردپای نظامی نسبتا کمی در سوریه حفظ کرده است. اندیشکده رند تخمین می زند که روسیه کمتر از 4500 پرسنل نظامی را در طول درگیری ها در داخل سوریه نگه داشته است. با این حال، روسیه با استفاده از PMC ها حضور خود را در زمین افزایش داد و در عین حال آن را انکار کرد .مداخله مستقیم مخاطره آمیز بود، زیرا پیروزی تضمین نشده بود و روسیه در معرض خطر ضربه اقتصادی و دیپلماتیک قرار داشت.

سربازان روسی در کریمه، اوکراین (5 مارس 2014)

به طور غیر منتظره، مداخله فرصت هایی را برای روسیه باز کرد که منجر به بهبود روابط با چندین کشور از جمله ترکیه شد. تعدادی از منافع استراتژیک روسیه در ترکیه وجود دارد. تنگه های ترکیه یک نقطه استراتژیک است که می تواند بر قدرت روسیه تأثیر بگذارد، اقتصاد رو به رشد ترکیه یک هدف بالقوه برای تجارت و سرمایه گذاری روسیه است، ترکیه یکی از اعضای ناتو است، و روسیه احتمالاً حمایت رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه از گروه های اسلام گرا را برای تقویت تروریسم اسلامی در نظر می گیرد. ترکیه و روسیه دو طرف مخالف در درگیری هستند و ترکیه از همان ابتدا از مخالفان حمایت نمود. با این حال، در این دوره نیز تنش ها بین ترکیه و متحدانش، ایالات متحده و اروپا افزایش یافت. حمایت ایالات متحده و اروپا (و همچنین روسیه) از نیروهای دموکراتیک سوریه، که ترکیه آن را به عنوان حزب تروریستی کارگران کردستان می شناسد، باعث ایجاد اختلاف بین متحدان شد. پس از کودتای نافرجام ترکیه در ژوئیه 2016، تنش ها بیشتر شد و رئیس جمهور اردوغان، ایالات متحده را به حمایت از آن متهم کرد.

اصطکاک بین ترکیه و غرب به فرصتی برای روسیه تبدیل شد. سرنگونی هواپیمای SU-24 روسی توسط ترکیه در 24 نوامبر 2015، تنش ها را با روسیه افزایش داد، روسیه واردات محصولات ترکیه را ممنوع کرد و با سایر ابزارهای اقتصادی مقابله کرد و باعث شد ترکیه متوجه شود که نمی تواند به طور همزمان روابط پرتنشی با ایالات متحده و روسیه داشته باشد.ترکیه و روسیه به طور غیرمنتظره مسیری را به سمت نزدیکی و سازش آغاز کردند. تعاملات دیپلماتیک منجر به برقراری ارتباطات برای جلوگیری از حوادث آینده شد،مثل پذیرش ترکیه مبنی بر اینکه بشار اسد می‌تواند در یک دولت انتقالی در قدرت بماند و اگرچه هنوز جزو طرف‌های مخالف اسد است.

یکی از موفقیت‌آمیزترین دستاوردها در روابط روسیه با ترکیه، مذاکره درباره فروش سامانه دفاع هوایی و موشکی اس 400  بود که تحویل آن را در سال 2019 آغاز کرد. ترکیه حداقل از سال 1991 در تلاش برای خرید سامانه‌های پدافند هوایی از ایالات متحده  اروپا، و همچنین روسیه و چین بود.فروش موشک های پاتریوت آمریکا به ترکیه تا حدی به این دلیل که ترکیه خواهان دسترسی به فناوری زیربنایی برای بهبود صنعت دفاعی داخلی خود بود، شکست خورد. همچنین، ایالات متحده در سال 2015 سامانه‌های پاتریوت خود را از ترکیه خارج کرد و به مقامات ترکیه نشان داد که نمی‌توانند برای دفاع هوایی ترکیه به ایالات متحده تکیه کنند. شرکت روس اتم قبلاً در سال 2010 قراردادی را برای تولید نیروگاه هسته ای برای ترکیه منعقد کرده بود. روسیه با استفاده از منابع اندک، با بکارگیری اقدام عملی و دیپلماسی برای فروش نظامی، کسب سود و ایجاد یک مشتری نظامی جدید که می‌تواند روابط اقتصادی و امنیتی را بیشتر کند ، توانست بین ترکیه و متحدانش در ناتو  شکاف ایجاد کند.

ایالات متحده اکنون از فروش F-35 به ترکیه خودداری کرده و در حال بررسی اعمال تحریم ها علیه آن است. ترکیه به نوبه خود به واشنگتن و اروپا اعلام کرده است که آماده همکاری و گسترش شرکای امنیتی خود فراتر از ناتو است. با این حال، پس از کشته شدن نیروهای ترکیه توسط حمله هوایی ارتش سوریه با حمایت روسیه در 27 فوریه 2020، ترکیه ممکن است در حال تجدید نظر در روابط خود با روسیه باشد.

 

استراتژی روسیه در اسرائیل، لیبی و خلیج فارس

علاوه بر سوریه و ترکیه، روسیه با استفاده از راه‌ها و ابزارهای دیپلماتیک و اقتصادی همراه با ابزارهای نظامی محدود، برای دستیابی به اهداف منطقه‌ای خود، به دنبال تقویت روابط با بسیاری از کشورهای دیگر در خاورمیانه است. در چند سال گذشته، روسیه با کشورهایی مانند لیبی، اسرائیل و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس (GCC) روابط خود را تقویت کرده است. مانند مداخله روسیه در سوریه/ترکیه، اهداف روسیه در منطقه شامل ارتقای موقعیت خود به عنوان یک قدرت منطقه‌ای و جایگزینی به جای غرب است. روسیه از راه‌ها و ابزارهای دیپلماتیک برای پیشنهاد راه‌حل‌های خود برای درگیری بین اسرائیل و فلسطین و جنگ داخلی لیبی استفاده نموده است. روسیه همچنین از PMC ها به عنوان ابزار نظامی جایگزین برای قدرت ملی استفاده می کند. علاوه بر این، اهداف روسیه از به حداکثر رساندن کنترل یا نفوذ خود بر بازارهای انرژی، به عنوان راهی برای ارائه اهرمی برتر در برابر کشورهای اروپایی شناخته می شود. پس از شوروی وابسته به انرژی ، امنیت انرژی ابزار ضروری امنیت ملی روسیه است.

روسیه باور دارد با قرار دادن خود به عنوان جایگزینی برای کشورهای غربی ،بواسطه بهبود رابطه این کشور با اسرائیل و عادی سازی اقداماتش در خاورمیانه به تصور منفی رایج از الحاق کریمه به روسیه در سال 2014 کمک می کند. اسرائیل همچنین نقش مهمی در تضمین ثبات رژیم مورد حمایت روسیه در سوریه دارد.

علاقه شدیدی در روسیه به جلوگیری از تشدید تنش بین اسرائیل و ایران وجود دارد و اسرائیل انتظار دارد روسیه، حضور نظامی ایران در سوریه را در ازای توقف حملات هوایی به مواضع ایران و حزب الله مهار کند.

اجتناب از بروز درگیری جدید در نزدیکی حوزه نفوذ روسیه ، برای کرملین بسیار مهم است تا از به هم ریختن تمرکزاش بر نقش محوری خود در درگیری‌های سوریه و لیبی و حفظ ثبات کلی در منطقه جلوگیری کند.روابط روسیه و اسرائیل در زمان بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، با چندین دیدار دوجانبه در سطح بالا شکوفا شد. نتانیاهو در سپتامبر 2019 از روسیه و پوتین در ژانویه 2020 از اسرائیل دیدن کردند. روابط فرهنگی و اقتصادی قوی بین روسیه و اسرائیل وجود دارد، به طوری که 17 درصد از اسرائیلی ها به دلیل مهاجرت از روسیه به روسی صحبت می کنند و تجارت دوجانبه به 5 میلیارد دلار در بین سال 2018 و 2019 رسید. روسیه همچنین به عنوان یک دلال قدرت، در روند صلح اسرائیل و فلسطین با انتخاب همکاری با همه طرف های مربوطه، برخلاف طرح ایالات متحده که بر مصالحه دوجانبه در سطح دولتی بین اسرائیل و فلسطین (فتح) متمرکز است عمل می کند.

یک پیمان همکاری نظامی بین روسیه و اسرائیل در سال 2015 امضا شد که نشان می‌دهد اسرائیل متوجه شده است که روسیه بین ایران/اسرائیل یکی را انتخاب نخواهد کرد، اما در عوض به همان اندازه آماده همکاری با هر دو است. این شیوه عمل روسیه در سراسر خاورمیانه است و در تضاد کامل با گرایش ایالات متحده و دیگر قدرت های غربی برای انتخاب طرف است.

درگیری‌های مداوم و خلاء قدرت در لیبی، به روسیه این امکان را داده است که مستقیم‌تر عمل کند تا اتحادیه اروپا را برای پایان دادن به تحریم‌ها علیه روسیه تحت فشار بگذارد. علاوه بر این، جذابیت بنادر لیبی همانند بنادر سوریه است که به عنوان بخشی از تلاش روسیه برای ارتقای جایگاه ابرقدرتی خود، دسترسی به بنادر آب گرم در شرق مدیترانه را فراهم می کند. روسیه و مصر و همچنین چندین کشور شورای همکاری خلیج فارس از حامیان خلیفه حفتر هستند. روسیه همچنان هرگونه دخالت در درگیری را انکار می کند، اما PMC های این کشور، مانند گروه واگنر، برای «ارتش ملی لیبی» (LNA) تحت امر حفتر می جنگند. مهمتر از همه، روسیه به حفتر به اندازه کافی نیروی نظامی (تقریباً 1400 مزدور PMC)و کمک مالی (تقریباً 3 میلیارد دلار) برای طولانی کردن درگیری، نه برای پایان دادن به آن، ارائه کرده است. این مشروعیت بخشیدن به LNA نه تنها به روسیه امکان دسترسی ترجیحی به ذخایر نفتی نیروهای حفتر بلکه اجازه موفقیت نظامی برای توجیه مذاکرات صلح با میانجیگری روسیه را می دهد.

روسیه به حفظ روابط بین جناح های مختلف درگیری، هم در داخل دولت وفاق ملی (GNA) و هم با رژیم سابق معمر قذافی ادامه داده است. پوتین، رقیب اصلی حفتر، نخست وزیر GNA، فایز السراج را در نشستی در روسیه در اکتبر 2019 پذیرفت. از نظر اقتصادی، یک سرمایه گذاری مشترک نفت و گاز بین لیبی و روسیه در آوریل 2019 منعقد شد و روسیه به دنبال تضمین قراردادهای پرسود بازسازی سراسری کشور است. قراردادهایی مانند قرارداد میلیارد دلاری برای تامین مواد غذایی GNA، اقدامی که برای ورود به بازار تحت سلطه فرانسه و ایتالیا و محدود کردن بیشتر نفوذ اتحادیه اروپا در لیبی طراحی شده است. ترکیه همچنین در لیبی فعال است و نیروها و سخت افزارها را برای مقابله با PMC های روسیه مستقر می کند که مشابه وضعیت سوریه، خطر تشدید قابل توجه درگیری را به دنبال دارد.

وقایع اخیر در مداخله روسیه در لیبی میرود که وضعیت سوریه دیگری را برای آنها ایجاد کند. در اواسط و پایان ماه مه 2020، نیروهای حفتر متحمل یک سری شکست‌ها شدند. به طور خاص، خروج نیروهای مزدور روسیه منجر به از دست دادن یک پایگاه هوایی کلیدی LNA با رها کردن مهمات قابل توجه و سایر تجهیزات نظامی شد. در پاسخ، روسیه حداقل هشت فروند هواپیمای جنگی پیشرفته که در سوریه رنگ آمیزی شده بودند تا اصل روسی خود را پنهان کنند و به احتمال زیاد توسط خلبانان نظامی یا مزدور روسی  بکارگیری می شدند به لیبی فرستاد. بدین شکل بار دیگر، روسیه حمایت خود از نیروهای حفتر را مبهم تر می‌کند و نیروی آتش کافی برای جلوگیری از اقدامات بیشتر ترکیه بدون ایجاد مزیت قاطع برای LNA فراهم می‌کند. در حالی که مزیت ایالات متحده در اجازه دادن به روسیه برای ادامه غرق شدن در لیبی وجود دارد ، ایالات متحده و ناتو هر دو نگران احتمال دسترسی روسیه به ذخایر نفتی و پایگاه نظامی در جناح جنوبی ناتو هستند.

سرگئی لاوروف وزیر امور خارجه روسیه در چهارمین نشست گفتگوهای راهبردی روسیه و شورای همکاری خلیج فارس 26 مه 2016

با نگاهی به کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، اهداف روسیه بر اساس امنیت انرژی و ملاحظات اقتصادی شکل می گیرد. منافع حیاتی روسیه در شورای همکاری خلیج فارس جلوگیری از درگیری‌های منطقه‌ای و آسیب رساندن به روابط دوجانبه، تضمین موقعیت خود به عنوان بازیگر اصلی در بازار انرژی، افزایش تجارت و سرمایه‌گذاری و بهبود نفوذ سیاسی خود برای مقابله با ایالات متحده بوده است. روسیه عمدتا از راه مذاکرات در مورد قیمت انرژی و فروش تسلیحات به نفوذ بیشتری در شورای همکاری خلیج فارس دست یافته است. ایالات متحده هیچ جنگ افزار مشابهی برای سیستم‌های ویژه روسی مانند سامانه های موشکی خودکششی میان‌برد، موشک‌های زمین به هوا و توپخانه ضدهوایی پانتسیر ندارد. با حملات پهپادی و موشکی حوثی ها علیه منافع عربستان و امارات و همچنین تهدیدات نامتقارن ایران، این دولت ها به دنبال راه حل های موثر هستند.

با این حال، روسیه همچنین علاقه مند به تقویت تجارت در تمام زمینه ها، شامل گردشگری، کشاورزی و صنعت است و خود را به عنوان گزینه ای جذاب برای سرمایه گذاران خارجی قرار می دهد. علاوه بر این، روسیه به دنبال حفظ تعادل در قیمت نفت با عربستان سعودی و سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) است. در مارس 2020، عربستان سعودی در واکنش به امتناع روسیه از کاهش تولید نفت، جنگ قیمت نفت را به راه انداخت، اقدامی که حتی با کاهش مصرف ناشی از اقدامات قرنطینه کووید-19، قیمت نفت را بالاتر نگه می‌داشت. روسیه برای سلامت اقتصادی به شدت به صادرات نفت متکی است و احتمالاً امیدوار است که درآمدهای کوتاه مدت را قربانی آسیب رساندن به تولیدکنندگان گران قیمت نفت یعنی ایالات متحده و ربودن سهم بازار از سعودی ها کند. قیمت نفت در اواسط آوریل طی آتش بس تجاری بر سر قیمت نفت بین روسیه، عربستان سعودی و ایالات متحده  به پایین‌ترین حد تاریخی رسید. حل سریع جنگ قیمت ممکن است نشان دهد که روسیه هزینه های اقتصادی این سیاست را دست کم گرفته است. با این حال، این رویداد موقعیت روسیه را به عنوان یک بازیگر بین المللی در بخش انرژی تقویت کرد.

 

روش ها، ابزارها، اهداف و ریسک‌های روسیه و فرصت‌های ایالات متحده

استراتژی روسیه در خاورمیانه چقدر موفق بوده است؟ روسیه بسیاری از اهداف مورد نظر خود را برآورده کرده یا در حال به ثمر رساندن آن است. روسیه با حضور در بندر طرطوس و پایگاه‌های هوایی سوریه، توانایی‌های اعمال قدرت (power projection) خود را در منطقه حفظ کرده است و هدف آن دسترسی به بندر لیبی است. روسیه تا حد زیادی در شکست دادن VEO های اسلامی موفق بوده است. خلافت داعش در سوریه تا حدی توسط CJTF-OIR و متحدانش و بخشی توسط رژیم سوریه تحت حمایت روسیه نابود شده است، اما سایر VEO ها باقی مانده اند. جنگ داخلی لیبی ادامه دارد و فضایی را ایجاد می کند که گروه های تروریستی بتوانند در آن فعالیت کنند. فراتر از سوریه، جایی که حمایت دیپلماتیک و نظامی روسیه باعث شده است که ، رئیس جمهور بشار اسد در قدرت بماند، شواهد کمی وجود دارد که نشان دهد حمایت روسیه از دولت های عربی ثبات و بقای رژیم را افزایش داده است. روسیه علیرغم جنگ اخیرش با اوپک و مداخله نظامی در سوریه که احتمالاً باعث ایجاد اصطکاک با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس شد، وضعیت موجود را با توجه به تأمین منابع انرژی و حفظ ثبات قیمت حفظ کرده است. روسیه به دنبال استفاده از مداخله در لیبی برای افزایش دسترسی خود به منابع طبیعی است.

بیشترین موفقیت روسیه ، از طریق افزایش تجارت و به دست آوردن نفوذ سیاسی در خاورمیانه است که اتحادهای آمریکا را تحت فشار قرار داده است. نقش روسیه در سوریه و لیبی آن را به عنوان یک قدرت بزرگ و تصمیم گیرنده در خاورمیانه و در صحنه بین المللی قرار داده است. روسیه تجارت با اسرائیل را افزایش داده و قراردادهای S400 و راکتور هسته‌ای آن با ترکیه، روسیه را قادر می‌سازد تا در بخش‌های حساس امنیتی به سود دست یابد و همزمان ائتلاف ناتو را تحت فشار قرار دهد. فروش سامانه‌های دفاع هوایی پانتسیر S1 به امارات نیز سودآوری داشته است و در عین حال مشارکت رو به رشد آمریکا با ابوظبی را زیر سؤال می‌برد.

فشار روسیه بر اتحادهای آمریکا بیشترین آسیب را به استراتژی ایالات متحده وارد می کند. روسیه به اسرائیل نزدیک‌تر شده است، زمینه‌های مشترکی با ترکیه پیدا کرده است و اکنون با مصر و امارات در حمایت از LNA در لیبی کار می‌کند.

در بررسی روشها ، روسیه از ابزارهای دیپلماتیک برای استفاده از فرصت ها و خلاء قدرت استفاده کرده است. این کشور از گشایش برای نجات رژیم اسد به دلیل استفاده از سلاح های کشتار جمعی در سوریه و همچنین بی میلی آمریکا برای تعهد کامل به سوریه استفاده کرد و توانست تا حدودی تقابل دیپلماتیک با ترکیه به دلیل اصطکاک بین ترکیه و متحدان غربی اش را به دستاوردهای اقتصادی و سیاسی تبدیل کند. با نگاهی به آینده، ممکن است فرصت‌هایی برای روسیه وجود داشته باشد که از پیامد های ترور ژنرال قاسم سلیمانی توسط آمریکا در عراق ناشی می شود. روسیه ترجیح داده است از مداخله نظامی غیرمستقیم وبا همکاری و تسلیح متحدان و نیابتی ها استفاده کند.روسیه همچنین به دنبال افزایش روابط اقتصادی، مانند رابطه با اسرائیل و ترکیه، و تضمین فروش تجهیزات نظامی در شرایطی است که ایالات متحده یا توانایی ارائه آن را ندارد، یا قادر یا تمایلی به بستن قرارداد نداشته است.

تحلیل هزینه‌های روسیه در خاورمیانه مستلزم نگاهی فراتر از منابع نظامی صرف است. از نظر دیپلماتیک، روسیه رهبر به رهبر (از جمله با رقبای قبلی مانند اردوغان ترکیه) درگیر شده است و از تمایلات ملی گرایانه سایر رهبران جهان برای حمایت ضمنی استفاده می کند. از نظر اطلاعاتی، پوتین از پوشش مطبوعاتی برای ترویج این ایده استفاده کرده است که روسیه به دفاع از مردم سوریه می‌آید و به روس‌ها نشان می‌دهد که در حال بهبود اقتصاد روسیه و جایگاه جهانی آن است. از نظر نظامی، روسیه بخش بزرگی از نیروهای خود را با استفاده از تعویض کوتاه مدت نیروهای کوچک در سوریه به عنوان یک جایگزین آموزشی مقرون‌به‌صرفه برای حمل نیروی انسانی و تجهیزات در سراسر روسیه برای تمرین‌های مقیاس بزرگ در داخل کشور بهره می برد و نیروهای خود را به نبردهای فرا سرزمینی (expeditionary combat) عادت داده است.

از منظر اقتصادی، روسیه منابع کمی را برای انجام معاملات تجاری دولت به دولت صرف کرده است و در برخی موارد حمایت های پولی را با حمایت سیاسی مبادله کرده است. در مجموع، روسیه تاکنون توانسته است در عین حال که از ابزارهای نسبتاً متوسطی استفاده می‌کند، به دنبال منافع خود در خاورمیانه باشد.

مؤلفه نهایی مدل Lykke مفهوم ریسک یا میزان عدم تعادل بین اهداف، روش ها و ابزارهای استراتژی مورد استفاده است. خطرات موجود در موازنه اهداف، روشها و ابزار روسیه، فرصت‌هایی را ایجاد می‌کند که ایالات متحده می‌تواند برای مقابله با استراتژی روسیه در خاورمیانه از آن استفاده کند. در درجه اول، نقش روسیه در سوریه هنوز یک مسئولیت بلندمدت است. اگرچه روسیه به عنوان لابی گر اصلی قدرت قرار دارد، اما نمی تواند هزینه های بازسازی سوریه را بپردازد، بنابراین به دنبال شرکای منطقه ای است.

علاوه بر این، در حالی که تقویت نیروهای SDF توسط ائتلاف ایالات متحده در سوریه باعث تنش با ترکیه می شود، کنترل مناطق تحت کنترل نیروهای SDF و سایر گروه های مخالف می تواند درگیری را فراتر از توانایی روسیه برای ادامه حمایت نظامی یا سیاسی بکشاند. عملی ترین گزینه برای ایالات متحده برای مقابله با گسترش نفوذ روسیه در خارج از سوریه، ادامه فشار بر ترکیه به سمت اولویت بندی مجدد روابط خود با ایالات متحده و ناتو است.

در مورد اسرائیل، تاکید روسیه بر آوردن همه شرکا به میز صلح با مشروعیت بخشیدن به گروه های تروریستی فلسطینی در تضاد با منافع اسرائیل است. ایالات متحده باید به این موضوع ، همراه با فقدان توانایی و اراده سیاسی روسیه برای محدود کردن واقعی اقدامات ایران در اسرائیل تاکید کند. در حالی که روابط نزدیک و نفوذ روسیه بر دمشق باعث نفوذ آن در اسرائیل می شود، همین رابطه اسرائیل را قادر می سازد روسیه را مسئول برخی از اقدامات رژیم سوریه بداند.

اقدامات روسیه در رابطه با لیبی به منزله حمایت از ادامه جنگ داخلی است تا اطمینان حاصل شود که در موقعیت مطلوبی برای استفاده از فشار بر یکی از طرفین برای پیروزی قرار دارند. ایالات متحده می تواند علناً تهاجم PMC را به عنوان تلاش پنهان روسیه برای طولانی کردن درگیری اعلام کند. همچنین، با آگاه سازی درباره نیت روسیه برای بهره مندی از قراردادهای بازسازی، ایالات متحده می تواند بر نظرات دولت های منطقه ای و اتحادیه اروپا در مورد روسیه تأثیر منفی بگذارد و شاید آنها را به تجارت کمتر با روسیه سوق دهد.

الزامات کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و اسرائیل برای دفاع در برابر تهدیدات نامتقارن ایران (موشک های بالستیک و کروز، قایق های تندرو، سیستم های هوایی بدون سرنشین و غیره) فرصتی است که ایالات متحده می تواند از آن بعنوان اهرمی برای حمایت از ستون های اصلی NSS ایالات متحده استفاده کند. اگر ایالات متحده پایگاه های صنعتی دفاعی را برای توسعه بیشتر فناوری‌های مقابله _ countering technologies _(فناوری های مقابله کننده با تهدیدات روز ) و حمایت از فروش به شرکای خود تشویق کند، مشتریان روسیه و چین را منصرف کرده و نوآوری دفاعی و فعالیت‌های اقتصادی را در بخش تجاری ایالات متحده تقویت می‌کند و در عین حال فناوری را به بلوغ می‌رساند.

ایالات متحده باید به تشویق همکاری و روابط بهتر بین کشورهای خاورمیانه ادامه دهد. برای پیش‌بینی تأثیرات مرتبه دوم و سوم توافق‌نامه ابراهیمی که اخیراً امضا شده است، خیلی زود است، اما در بلندمدت، ممکن است این توافق‌ها ثبات منطقه‌ای را افزایش داده و به نوبه خود فرصت‌های بهره‌برداری روسیه را کاهش دهند. با این حال، در کوتاه‌مدت، مسکو می‌تواند به دنبال فرصت‌هایی برای گسترش نفوذ خود با کشورهایی باشد که از این توافقات محروم هستند. از طرفی، امضاکنندگان می‌توانند از این توافق برای اجتناب از مورد انتقاد قرار گرفتن توسط واشنگتن استفاده کنند، در حالی که به دنبال مذاکرات با دشمنان ایالات متحده هستند. در نهایت، روسیه برای سرمایه گذاری خارجی و بازسازی در سوریه به شورای همکاری خلیج فارس نیاز دارد، در حالی که شورای همکاری خلیج فارس عمدتاً به روسیه برای همکاری در قیمت گذاری انرژی نیاز دارد.

نتیجه

در حالی که زمینه هایی برای همکاری بالقوه ایالات متحده و روسیه در خاورمیانه وجود دارد، مانند مبارزه با تروریسم، تشویق به نقش فعال روسیه در خاورمیانه فرصت هایی را برای روسیه ایجاد می کند و خطراتی را برای منافع ایالات متحده به همراه دارد. یعنی فرصت‌هایی را برای روسیه فراهم می‌کند تا نفوذ اقتصادی و سیاسی در کشورهای خاص به دست آورد، روسیه را قادر می‌سازد تا به یک قدرت جهانی قوی‌تر تبدیل شود و می‌تواند درها را به روی فروش نظامی روسیه باز کند، که بیشتر بر اتحادهای منطقه ای بلوک غرب فشار می‌آورد.  روسیه همچنین بارها از پوشش مقابله با افراط گرایی برای مجازات مخالفان داخلی و خارجی در مرزهای خود استفاده کرده است.

استراتژی روسیه یعنی “دوستی با همه ، اتحاد با هیچکدام ” یک شمشیر دولبه است. این یک باور سیاسی است که همه دولت-ملت ها در راستای منافع خود عمل می کنند، برنامه ریزی بلندمدت در درجه اول بر ثبات و پیش بینی پذیری بازیگران دیگر متکی است.

در این مورد، شفافیت روسیه در رابطه با منافع خود و قرار گرفتن پوتین به عنوان محور تمام سیاست های روسیه، به سایر کشورها اجازه می دهد تا اقدامات روسیه را در هر بخش، خواه سیاسی، نظامی یا اقتصادی، بهتر پیش بینی کنند. با این حال، اکثر کشورها همچنین به دنبال مشارکت و اتحادهای طولانی مدت برای دستیابی به منافع خود و همچنین ثبات در سیاست بین المللی هستند. روسیه برای به حداکثر رساندن فرصت‌های اقتصادی کوتاه‌مدت و مقابله با نفوذ غربی‌ها ، اغلب جنبه‌های مختلف درگیری را برای اهداف خود بازی می‌کند، که پس از حل مناقشه، یک شریک درازمدت کمتر قابل اعتماد را ایجاد می‌کند.

در واقع، بزرگترین موفقیت روسیه نه در ایجاد اتحادهای خود برای مقابله با غرب ، بلکه در برهم زدن اتحادهای پایدار آمریکا است. در حالی که روسیه خواهان افزایش ثبات دولت ها در خاورمیانه به منظور امنیت منطقه ای خود است، از قضا، افزایش ثبات و صلح در خاورمیانه فرصت های روسیه برای معرفی خود به عنوان یک قدرت بزرگ را کاهش می دهد، مگر اینکه منابع قابل توجهی را خرج کند. این امر به وضوح عدم توازن نهایی برای روسیه اثبات می کند. اگر ایالات متحده و کشورهای خاورمیانه بتوانند حرکت تدریجی منطقه را به سمت ثبات ادامه دهند، روسیه فرصت‌های خود را از دست می دهد و مجبور است منابع محدودی را برای دستیابی به اهداف استراتژیک خود در خاورمیانه به قیمت منافع حیاتی‌تر مصرف کند.

منبع
A Friend to All is a Friend to None: Analysis of Russian Strategy in the Middle East

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا