استراتژی باز دارندگی برای جنگیدن به كار نمیرود بلكه به منظور حفظ صلح استفاده میشود به عبارت بهتر از لحاظ فیزیكی، طرف مقابل را دفع نمیكند بلكه از لحاظ روانی مانع از تجاوز وی میگردد. به عبارتی بازدارندگى یعنى كوشش یكى براى اعمال نفوذ در دیگرى تا او را از اقدام به عملى كه متضمن خسارت یا هزینهاى براى اولى است باز دارد.
اگر نظریه بازدارندگی را به معنی اتخاذ روشهایی دربرابر طرف متخاصم، برای وادار نمودن او به عكسالعمل مناسب، در برابر خواستههای خود، معنی كنیم؛ قدمت آن به اندازه قدمت جوامع بشری است و میتوان آن را درتاریخ امپراتوریهای باستانی نیز مشاهده نمود. بازدارندگی توسط كشوری كه دارای شاخصههای كلی قدرت باشد صورت میگیرد شاخصههایی مانند محیط سیاسی در داخل و خارج، ماهیت اهداف سیاسی رابطه بین دولت و نخبگان و مردم، ماهیت راهبرد نظامی را شكل میدهد. نقطه تمركز بازدارندگی در حوزه قدرت نظامی است كه حاصل منابع راهبردی قابل دسترس، برای یك سازمان نظامی و توانایی آن سازمان در تبدیل منابع به قدرت قهری است به نحوی كه این قدرت قهری قبل از آنكه بهكار گرفته شود اثر گذار باشد. پیروزی این سیاست به آگاهی كامل از محاسبات طرف مخالف نسبت به حیله ای كه جدی گرفته شود، بستگی دارد. نكته اساسی در بازدارندگی این است که اگر كشوری بتواند حریف را متقاعد كند كه هزینهها و خطرات خطمشی احتمالی او در دست زدن به حمله، بیشتر از منافع است خواهد توانست امنیت خود را درمقابل آن كشور تأمین كند. نظریه بازدارندگی در واقع نوع تكمیل شده نظریه موازنه قوا است. افرادی مانند برنارد برودی و لیدل هارت را میتوان از شارحان آن به حساب آورد. بنا براعتقاد برنارد برودی یك كشور برای اطمینان از سیاست بازدارندگی باید از توان ضربه دوم برای تضمین بقای خود و شكست دادن طرف مقابل آسوده خاطر باشد. به طوركلی، سیستم باز دارندگی از دو بنیان تئوریك مهم یعنی تئوری های ساختاری و بازیگر خردمند بر خوردار است. بازدارندگی یك مفهوم نظامی است و به كارگیری تهدید نظامی برای ترغیب رقیب به عدم حمله، از آن به ذهن متبادر میشود بر این اساس اگر قدرت متمركز شود به ثبات و شكسته شدن قدرت موجب بی ثباتی سیستمی منجر میشود. این مفهوم به طور عمده پس از اختراع موشكهای قارهپیما در اواخر دهه 1940 توسط دو قدرت بزرگ جهان (آمریكا و شوروی) توجه استراتژیستهای نظامی را به خود جلب نمود از این تاریخ تا فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را، میتوان دوران بازدارندگی كامل بین دو ابرقدرت دانست.
عوامل و مفروضات بازدارندگی
مفروضات نظریه بازدارندگی را میتوان به صورت ذیل خلاصه نمود:
1- وجود دو بازیگر رقیب كه پیوستگی مثبت یا منفی منافع داشته باشند.
2- منطقی و عقلایی(عقلانیت ابزاری) بودن دو طرف.
3- تحمل ناپذیر بودن خسارات ناشی ازجنگ احتمالی.
4- اثر توان نظامی در تغییر تصمیم بازیگر مهاجم.
بازدارندگی نوعی استراتژی است و استراتژی، هر نوع به كارگیری وسایل و تجهیزات نظامی برای نیل به اهداف سیاسی است. اما استراتژی بازدارندگی مبتنی بر حل مسالمتآمیز مناقشه است، به نحوی كه به برخورد نظامی منجر نشود.
مفاهیم اساسی بازدارندگی نیز به ترتیب عبارتند: از قابلیت، اعتبار، ارتباط و ثبات.
1- قابلیت
برای تامین توان بازدارندگی، داشتن میزانی از تواناییهای نظامی و تكنولوژیك لازم است و بدون آن، رسیدن به مرحله بعدی، كه اثرگذاری در ذهن و باور طرف مقابل است، میسر نخواهد بود. این توانایی همان چیزی است كه قابلیت نام دارد. قابلیت، یعنی توانایی وارد آوردن ضربه به مهاجم احتمالی. نیروی بازدارنده به جز مواردی كه بلوف میزند باید قادر باشد درصورت لزوم مجازات متناسب را برای طرف مهاجم به مرحله عمل درآورد. بنا براین، قابلیت بازدارندگی، در داشتن توانایی برای وارد كردن ضربه دوم است. یعنی وضعیتی كه در آن یك طرف دارای چنان نیروی عظیم و آسیبناپذیری است كه پس از تحمل ضربه اول، قادر به وارد آوردن ضربه دوم، به صورت متقابل و تلافیجویانه و تحمیل خسارات كلی به طرف مقابل باشد. با توجه به موارد فوق، جنگ برای طرف مهاجم فاجعهای بزرگ تلقی میشود و بازیگر مهاجم با علم به اینكه، در صورت واردن نمودن ضربه اول، كشور متخاصم نابود نشده و قادر خواهد بود ضربه متقابل را وارد كند، در این صورت هیچ گاه دست به حمله نخواهد زد.
2- اعتبار
بازدارندگی زمانی موثر است كه توانایی كافی برای پاسخ به تهدید، وجود داشته باشد. اعتبار در باز دارندگی، یعنی قبول واقعیت داشتن توانمندی و اراده لازم برای كاربرد آن، جهت بازداشتن مهاجم از تهاجم؛ در كنار توان ضربه دوم، متقاعد ساختن حریف، نسبت به وجود این توان بسیارمهم است. ازاین رو، توان ضربه دوم شرط لازم بازدارندگی است اما شرط كافی نیست زیرا باید دشمن را متقاعد ساخت كه این نیروی بازدارنده قادر است خسارات جبرانناپذیری بر او وارد آورد و اراده سیاسی لازم نیز برای انجام آن وجود دارد. بنابراین قابلیت خود توانمندی به صورت عینی و اعتبار قبول واقعیت توانمندی توسط رقیب است. به عبارت دیگر، اطمینان یافتن مهاجم بالقوه از تصمیم قاطع طرف مقابل مبنی بر پاسخ متقابل در برابر یك حمله احتمالی مفهوم اساسی اعتبار میباشد. هنری كسینجر وزیر خارجه اسبق آمریكا میگوید: از نظر بازدارندگی حركتی كه به قصد بلوف است اما جدی تلقی میشود بسیار مؤثرتر از تهدیدی است كه واقعی است اما جدی گرفته نمیشود.
3- ارتباط
بازدارندگی نوعی استراتژی است و استراتژی، هر نوع به كارگیری وسایل و تجهیزات نظامی برای نیل به اهداف سیاسی است. اما استراتژی بازدارندگی مبتنی بر حل مسالمتآمیز مناقشه است، به نحوی كه به برخورد نظامی منجر نشود. از این جهت لازم است دولتها ازطریق انتشار اعلامیه رسمی، ارسال پیام و اعلام برنامههای خود نیات واقعی خود را در این زمینه آشكاركنند. بازدارندگی هنگامی مؤثر است كه نیروی بازدارنده منظور خود را صریح و شفاف به اطلاع طرف مقابل برساند و معین كند درصورت مورد حمله قرار گرفتن دقیقاً چه عواقبی درانتظار مهاجم خواهد بود؛ یا حتی چه نوع سلاحی به كارخواهد رفت. زیرا درغیراین صورت ممكن است درحالتی كه كشوری قابلیت ضربه دوم را نیز دارد و اراده به كارگیری نیز وجود دارد اما ارتباط لازم برقرار نشده یا اینكه دلایلی باعث شده حریف منظور طرف مقابل را به خوبی درك نكند در این صورت ممكن است حملهای صورت گرفته و بازدارندگی معنی خود را از دست بدهد.
4- ثبات
یك نظام بازدارندگی موثر صرفاً به داشتن نیروی نظامی قدرتمند نیاز ندارد، بلكه یك قدرت بازدارنده موثر علاوهبر معتبربودن، باید با ثبات هم باشد. ثبات به این معنی است كه طرفین علاوه براینكه از نظر یكدیگر آگاه میباشند برای مسائل كوچك و بیاهمیت دست به اقدامات شدید و پیشبینی نشده نمیزنند. زیرا درصورت عدم ثبات در اراده طرفین، ممكن است گاهی اقدامات كوچك وجابهجایی معمول نیروها یا آزمایشات سلاحها، آغازحمله تلقی شود و در پاسخ حمله پیشدستانهای صورت گیرد و بازدارندگی از بین برود؛ حال آنكه، طرف مقابل، چنین قصدی نداشته است. توجه به اصل ثبات به معنی عقلایی عملكردن بازیگران است. ثبات به اتفاق نظر در منافع نیز بستگی دارد. طرفین منازعه باید در خصوص مسائلی مانند حفظ حیات توافق داشته باشند. عدم اشتراك نظر در مورد منافع میتواند به شكست بازدارندگی منجر شود.
انواع بازدارندگی
استراتژیستهای نظامی بازدارندگی را به انواع مختلفی تقسیم كردهاند كه در این قسمت بهبرخی از وجوه مهم آن پرداخته میشود :
– بازدارندگی از نظر وسایل و ابزار: از نظر ابزار و آلات میتوان سه نوع بازدارندگی را مشاهده نمود
1-بازدارندگی هستهای
2-بازدارندگی فوق كلاسیك
3-بازدارندگی متعارف
بازدارندگی هستهای به سلاحهای اتمی متكی است و بازدارندگی فوق كلاسیك هنگامی مطرح است كه سلاحهای شیمیایی و بیولوژیك به كار رود و گاهی بازدارندگی توسط سلاحهای متعارف انجام میشود كه نوع معمول بازدارندگی در جهان است.
– بازدارندگی از نظر اهداف
بازدارندگی ممكن است به صورت هجومی یا دفاعی اتفاق بیافتد. بازدارندگی هجومی در صورتی است كه مانع مقابله دشمن با عملی شود كه میخواهیم انجام دهیم و بازدارندگی دفاعی به منع دشمن از عملی منجر میشود كه از انجام آن میترسیم.
– بازدارندگی از لحاظ روش
از لحاظ روش به كارگیری بازدارندگی را به بازدارندگی مستقیم و بازدارندگی غیرمستقیم تقسیم میكنند.
– تقسیمات جغرافیایی بازدارندگی
تقسیمات فوق میتواند در هر سطحی از قدرت به كار گرفته شود اما گذشته از این تقسیمات بازدارندگی در دو نوع سطح منطقهای و جهانی قابل ارزیابی است. بازدارندگی در سطح جهانی خاص كشورهای ابرقدرت است. به عبارتی، پنج قدرت اتمی جهان در این حوزه قرار میگیرند كه در برابر همدیگر از استراتژی بازدارندگی برخوردارند. بازدارندگی منطقهای خاص كشورهایی است كه درحال توسعه نامیده میشوند. كشورهایی مانند هند، پاكستان و برزیل را میتوان در این طبقه قرارداد، زیرا این كشورها در برابر همدیگر از توان بازدارندگی برخوردارند اما در برابر قدرتهای جهانی این موقعیت را ندارند، از سوی دیگر از لحاظ سیاستهای طرح شده، این كشورها تضاد چندانی با نظام موجود جهانی ندارند و جزء خانواده غرب به حساب میآیند از این رو اصطكاكی با قدرتهای بزرگ ندارند واگر اختلافاتی موجود باشد اختلاف ماهیتی و فلسفی نیست. این كشورها درمقابل همدیگر از بازدارندگی برخوردارند اما درمقابل قدرتهای بزرگ با توجه به سیاستهای مشترك آنها به بازدارندگی نیازی نیست زیرا تقابل جدی وجود ندارد.
یك نظام بازدارندگی موثر صرفاً به داشتن نیروی نظامی قدرتمند نیاز ندارد، بلكه یك قدرت بازدارنده موثر علاوهبر معتبربودن، باید با ثبات هم باشد.